

دست نوشته ۳
چشم هایی که نمی بینند…
چه گمنام ، جوانانی از جنس مردم ، جوانانی که عاشق شهر زیبایشان ، انزلی ، هستند ، شبانه روز در تلاشند تا همگام با طبیعت ، همراه با مردم ، ضمن احترام به همه حرمت ها و باورهای جامعه ، فرا رسیدن سال نو را با انواع و اقسام المانها و نمادهای مورد احترام مردم در گوشه گوشه این شهر زیبا به تصویر بکشند . وچه استقبال خوبی کرده اند مردمان فهیم شهر زیبای انزلی و مهمانان عزیز و چقدر سخت است این زیبائیها را ندیدن .
چشمهایی که می کوشند و می گردند در گوشه و کنار این شهر قشنگ ، نقطه های تاریک را به رخ کشند و بدیها را ترویج می کنند .
چشمانی که عادت کرده اند یا عادتشان داده اند بدیها و زشتیها را ببینند و ترویج کنند .
همان چشمهایی که در گوشه ای از این شهر بزرگ نقطه سیاهی را آنهم بدقت می بینند و ترویج می کنند ، این همه زیباییها را ندیدند!! عجبا !!
برپایی بیش از۱۰۰ غرفه صنایع دستی استان و ایران ، که هر روز پذیرای هزاران مسافر و شهروند انزلی چی ست، نمادهای نوروزی در گوشه و کنار شهر ، المانهای زیبا و . . . را که ندیدند ، هیچ ، در حاشیه میدان امام(ره) ، که هزاران بار ضعف هایش را به رخ کشیدند و در داخل محوطه شهرداری ، که اظهر من الشمس است ، تلاش مردان بی ادعای این شهر در کنار جوانان و هنرمندان بی نام و نشان و عاشق انزلی را که در خلق این نمادهای نوروزی ، شبانه روزی در تلاشند را ، نیز ، ندیدند و احداث موزه روستایی و سفره های هفت سین زیبا را که تحسین هر بیننده ای را برانگیخته ، نیز ندیدند و ندیدند و . . . .
همچنانکه قبلاً بازگشایی خیابان تکاوران به وسعت بیش از ۶۰۰۰ متر مربع را ندیدند . بازگشایی موقت اتصال کوی باهنر به کمربندی شهر را ندیدند . نصب سرویس بهداشتی ۱۴ دهنه با کلیه امکانات و برای اولین بار درپارک بادی پاسداران به ارزش بیش از یک میلیارد ریال را ندیدند .
آنان هرگز نخواهند دید . مأمورند که نبینند .مأمورند که خوبی ها و زیبائیها را ترویج نکنند .
کاش می دیدند که زوج جوان هنرمندی چگونه مشتاقانه ، در سرمای روزهای آخر زمستان ، هنرمندانه سفره های هفت سین نوروزی را طراحی و چیدمان میکردند .
کاش می دیدند هنرمندان بی نام و نشان و عاشق انزلی ، چگونه در چهره پردازی نمادهای نوروزی و طراحی خانه روستایی و احداث آن از جان مایه می گذاشتند . بی هیچ ادعایی ، بی هیچ انتظاری .
کاش لبخند های لحظات شیرین همشهریان عزیز و مردمان نیک کشور عزیزمان را در بازدید از این همه زیبائیها را می دیدند و لحظه ای بفکر فرو می رفتند .
لحظه های شاد و بیاد ماندنی که خستگی را از جان همکاران و همراهان عزیزم می زدودند .
راستی اگر اینان انزلی چی هستند ، پس آنان کیانند؟!!
شهر زیبای من ، انزلی عزیز
نیک میدانم چه رنجی می کشی از غبار آلودگی ناشی از خودخواهی ها ، سهم خواهی ها ، قدرت طلبی ها ، جهالت و سیاست زدگی ها ، عوام فریبی ها و . . . عده ای که در پناه نام بزرگت ، سنگر گرفته اند .
آنانیکه وقتیکه زمان افتخاراتشان فرا می رسد ، در کنار نام و طبیعت زیبایت ، عکس یادگاری می گیرند .
اما در جهت رسیدن به قدرت و منافع . . . حاضرند مانع توسعه یافته گیت شوند و به هر قیمتی شده جلوی رشد شتابان تو را بگیرند و بر تارک فرزندان برومند ، پاک ، صادق و عاشق ات ، شلاق بی انصافی روا دارند .
شهر زیبای من
چه غریبانه برابر این همه هجمه جهالت گونه ، ایستاده ای و مقاومت می کنی .
شهر زیبای من ، انزلی عزیز
با وجود همه موانع و کمبودها ، عده ای بی نام و نشان و بی هیچ ادعایی تصمیم گرفتند ، اوج عظمت و بزرگیت در مقابل موجهای خروشان خزر را به تصویر کشند و راست قامتانه تر از گذشته ، بر تارک این امواج خروشان و بر بلندای موج شکن های با عظمت ، تو را ، به پرواز در آورند .
تو ای شهر لاله های تالابی ، لایق بهترین ها هستی با مردمانی که نوع دوستی ، زیبا شناسی ، هنر ، عزت و سربلندی ریشه در فرهنگ آنها دارد .
دریادلانی که عاشقانه در مقابل نام و عظمتت زانو می زنند .
تو را ، بهتر از زمان دیگری ، خواهیم ساخت تا ارث پدرانمان را به زیبایی و نیکویی پاس بداریم .
من به عهدی که با خدای خود و مردم بستم وفادار خواهم ماند و با غیرت ، همت و همراهی مردان بی ادعای شهرمان که دست تک تک شان را بگرمی می فشارم و بوسه میزنم ، از هر جنسی و تفکری ، تو را زیباتر از همیشه خواهیم داشت .
در این راه سخت و پرسنگلاخ ، عنایت خداوندبزرگ و همراهی مردان و زنان بی ادعا و عاشق ات ،ما را بس است .
به امید آنروز